موضوع: حضرت زهرا سلام الله علیها الگوی امامان علیهمالسلام
تاریخ پخش: 1403/08/24
1- جایگاه حضرت زهرا(س) در نزد امام عسکری (ع)
2- کوچکبودن دنیا در نزد مردان خدا
3- ارتباط با خدا، عامل امنیت و آرامش انسان
4- رابطه حضرت زهرا با حضرت علی (ع)
5- ایمان، ملاک و معیار الهی است، نه فقر و غنی
6- مردمیبودن رسول خدا (ص)
7- مردان و زنان با ایمان، الگوهای قرآنی در طول تاریخ
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
خدمت عزیزانی هستیم از آموزش و پرورش و بحث زمانی پخش میشود که شب شهادت حضرت زهراست و من هم یک خرده در مورد حضرت زهرا مطالبی را بگویم. اول اینکه حضرت زهرا مستقل نبود، تا پدرش بود تابع پدرش بود و به حرف او گوش میداد، پدرش که از دنیا رفت گوش به حرف شوهرش میداد. یعنی خود حضرت زهرا مستقل نبود. ولی یک زن در چهارده معصوم میخواهیم. چطور؟ برای اینکه یک دستوراتی برای خانهداری، شوهرداری، بچهداری هست صدها دستور با کم و زیادش که اگر همه چهارده معصوم، یعنی حضرت رسول و امیرالمؤمنین و یازده امام همه مرد بودند، این زنها گوش نمیدادند. میگفتند: ببین این چهارده معصوم همه مرد بودند و خبر از دل ما نداشتند. هی میگفتند: حجابت چنین باشد، شوهرداریات چنین باشد، بچهداریات چنین باشد، خانهداریات چنین باشد. هی گفتند و گفتند، اگر یکی زن بود و عمل میکرد ما یک الگوی عملی داشتیم. باید در بین چهارده معصوم یک زن باشد که هرچه اسلام دستور میدهد خودش… بگویید.. عمل کرده باشد. این نقش بنابراین این خودش یک نکتهای بود که حضرت زهرا مستقل نبود، تا پدرش بود، گوش به حرف پدرش بود. بعد از پدرش گوش به حرف شوهرش بود، اما برای اینکه مستقل نبود ولی یک زن لازم است برای اینکه هرچه میگوید بدانیم خودش هم عمل کرد. این یک نکته است.
نکته دوم فاطمه یعنی چه؟ فاطمه یعنی یک زن استثنایی و نمونه، الگو، فاطمه یعنی حسابش از همه جداست. این هم کلمهی فاطمه، یک روز یک خانمی آمد گفت: من متبتله هستم. متبتله همان است که از بتل، بتول، اسم بعضی زنها را بتول میگذارند. گفت: یعنی چه؟ گفت: من میخواهم از دنیا جدا شوم، دائم فکر آخرت باشم، لذا ازدواج هم نمیکنم. امام به او دعوا کرد و فرمود: دنبال کارت برو. اگر ازدواج نکردن ارزش بود، حضرت زهرا ازدواج نمیکرد. زن باید ازدواج کند، اینکه تو به قصد اینکه میخواهی یک زن پارسا و چنین و چنانی باشی، معنایش این نیست که ازدواج نکنی.
1- جایگاه حضرت زهرا سلاماللهعلیها در نزد امام عسکری علیهالسلام
امام عسکری، امام یازدهم فرمود: ما حجت بر مردم هستیم و زهرا حجت بر ماست، یعنی الگوی ما فاطمه زهراست. مقدار مهریه و جهازیه هیچ ربطی به شخصیت و عظمت ندارد. حضرت زهرا بالاترین و بزرگترین زن هست، مهریهاش کم است و جهازیهاش مختصر است. بعضی میگویند: ما اگر تالار نگیریم آبروی ما میریزد. آبرویش را به تالار میداند. من چه چیزی از او کمتر دارم که دخترعموی من فلان سکه مهر کرد و من کمتر بگیرم؟ چه چیز من از او کمتر است؟ اصلاً ارزش انسانها به مال نیست. یک جمله هست در دعای جوشن کبیر، «یا من فی الجبال خزائنه» یعنی گنجهای پر از طلا در کوههاست. سمت دلیجان یک جایی هست اسمش از ذهنم پرید. کوه طلاست یعنی سنگ را که برمیداری ذرات طلا ریز ریز در این سنگ هست، البته روی آن کار میکنند و نمیدانم با آنها چه کار میکنند، ولی این جمله در دعای جوشن هست «یا من فی البحار عجائبه» در دریا عجایب میبینیم. نور خورشید تا مقداری در آب دریا فرو میرود، قعر دریا که نور خورشید نیست، حیوانها نور میخواهند و از خودشان تولید نور میکنند، بعضی نور قرمز، بعضی نور زرد، بعضی نور سبز، یعنی ته اقیانوسها مثل شهر چراغانی است. انواع ماهیهایی که آدم بهت زده میشود که خداوند چه کرده است؟ «یَا مَنْ فِى الْبِحَارِ عَجَائِبُه» (بحارالانوار، ج 91، ص 391) عجایب خدا را در دریا میبینیم. «یا من فی الجبال خزائنه» خزینههای گنج را در کوهها میبینیم. «یا من فی الارض آیاته» در زمین یک آب و یک خاک، به قول قرآن میگوید: آب یکی و خاک یکی، ترش ترش، لیمو ترش، شیرین شیرین توت شیرین، خرما شیرین، ترش و شیرین پرتقال و انار، از آب بی مزه و از خاک بی طعم انواع طعمها، «یا من فی الارض آیاته، یا من فی السماء عظمته» هر مدتی یکبار می گویند: یک کهکشان کشف شد که فاصله نوری بین ما و او چقدر است. البته ریشههایش را در روایت داشتیم، یکوقتی یک روایت دیدم که حضرت امیر فرمود: کره زمین پیش کرات دیگر مثل یک حلقه در یک بیابان است. آسمان اول نسبت به آسمان دوم یک حلقه در بیابان است. سوم نسبت به چهارم یک حلقه در بیابان است. پنجم نسبت ششم یک حلقه، ششم نسبت به هفتم، یعنی همه هستی و این نگاهها خیلی آدم را بزرگ میکند.
2- کوچکبودن دنیا در نزد مردان خدا
یکوقتی رئیس جمهور آقای رجایی شد. خدا رحمتش کند. امام نشسته بود، رئیس جمهور آقای رجایی آمد و گفت… امام فرمود: آقای رجایی شما رئیس جمهور شدی فکر نکنی خیلی مهم هستی. ایران یک تکه از آسیا است، تو رئیس جمهور ایران شدی. ایران چقدر است؟ یک تکه از آسیا است. آسیا یک تکه از منظومه شمسی است. آسیا یک تکه از کره زمین است. کره زمین یک تکه از منظومه شمسی است و منظومه شمسی… همینطور برد برد بالا و آخر گفت… ما تا پایین هستیم کره زمین بزرگ است، شما اگر سوار هواپیما… الآن همین سالن، این سالن پایین باشیم، پانصد متر است، هزار متر است، با کم و زیادش… اما اگر شما سوار هلی کوپتر و هواپیما شدید و بالا رفتی، بالا رفتی، این پانصد متر اندازه یک قالی دوازده متری است. بالاتر بروی اندازه یک قالیچه میشود. بالاتر بروی اندازه یک صابون میشود. بالاتر بروی اندازه یک کبریت میشود، برود بالاتر اندازه یک آدامس میشود. بالاتر بروید اندازه یک عدس میشود. یعنی هرچه بالاتر برویم زمین… بگویید… کوچکتر میشود. ما که میگوییم: آمریکا چنین است، چون ما میگوییم: الله اکبر، خوب کسی که خدا برایش بزرگ است، آمریکا برای کوچک است. امام که فرمود: آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند این شعار نیست. یعنی کسی که خدا پهلویش بزرگ شد، آمریکا پهلویش کوجک است.
شما اگر نگاهت به پولهای بانک مرکزی بخورد، دیگر هی قلکت را تکان نمیدهد بابا پر شد! (خنده حضار) میدانی چرا میگویی پر شد؟ توجه به پول بانک مرکزی نداری. لذا یکی از برکات نماز این است که نماز آدم را بزرگ میکند، چون انسان وقتی دستش را در دست خدا گذاشت، بزرگ میشود. یک بچه وقتی راه میرود، اگر دستش در دست کسی نباشد، اگر کسی نگاهش کند بچه میترسد. اما اگر دستش در دست پدرش باشد، هر لاتی نگاهش کند به لات میگوید… (خنده حضار) یعنی همین که دستش در دست پدرش است زور پیدا میکند. دستمان در دست کسی باشد… در دست کی باشد… در دست آدم ترسو باشد یا آدم شجاع؟ مسألهی… امامان ما همینطور هستند. به امام سجاد گفتند: خیلی عبادت میکنی. گفت: من کجا و عبادتهای علی کجا؟ به علی گفتند: خیلی عبادت میکنی؟ گفت: من کجا و عبادتهای پیغمبر کجا؟ به پیغمبر گفتند: خیلی عبادت میکنی؟ گفت: من کجا میتوانم حق خدا را ادا کنم. «ما عرفناک حق معرفته» من نتوانستم حق خدا را بدهم.
3- ارتباط با خدا، عامل امنیت و آرامش انسان
یک دختر و پسر با ایمان دستش در دست خداست، وقتی روزی چند بار میگوید: الله اکبر، خدا بزرگ است. بزرگتر از چه؟ بزرگتر از فکر، بزرگتر از نوشتنیها، بزرگتر از گفتنیها، بزرگتر از… این نماز با توجه آدم را بالا میبرد. اینکه در قرآن اینقدر از بهشت و جهنم گفته است یعنی اینقدر انسان توجه دارد که اینقدر لذت آنجا است، پس لذتهای دنیا چیزی نیست. زهرا که بود؟ امام عسکری فرمود: ما امامها الگوی مردم هستیم و زهرا الگوی ما هست. یک خواستگار برای حضرت زهرا آمد، یکی عثمان بود، یکی عبدالرحمان بن عوف بود. قبل از حضرت علی خواستگاری حضرت زهرا آمدند. مهریه چقدر؟ صد شتر همراه با بار، بارش چیست؟ پارچه اعلای مصری، دیگر چه؟ ده هزار دینار، دینار یک دینار یک مثقال طلاست، ده هزار مثقال طلا، فاطمه فرمود: من زن این دو نفر نمیشوم. علی بن ابی طالب آمد، چه داشت؟ یک شمشیر و یک اسب داشت، حضرت فرمود: این را بفروشید، ازدواج کنید. مال با کمال خیلی فرق دارد. مال و کمال، خیلی نگویید خوش به حال کی، چه خانهای دارد، چه ماشینی دارد؟
یک کسی نزد یک آقایی آمد، گفت: یک استخاره کن، من میخواهم مسافرت بروم. نقل شد این آقا هم استخاره کرد، گفت: مسافرت تو بد است، مسافرت نرو. گوش به حرف آقا نداد و رفت. رفت و تجارتی کرد و پول خوبی گیرش آمد. نزد این آقا آمد. گفت: آقا استخاره شما بد بود. ولی برای ما خوب بود. خیلی سود داشت. آقا یک نگاهی کرد و گفت: فلان روز در این سفر نمازت قضا نشد؟ گفت: خیلی خوب، دنبال کارت برو، باختی! خیلی وقتها انسان میگوید: بردم، چه چیزی را بردی؟ دینت را فروختی و مال گرفتی. شما اگر دروغ گفتی و ده هزار تومان گیرت آمد، این برنده شدن نیست. دینت را دادی و پول گرفتی. تو انسان هستی، انسانیت را له کردی، خیلی از آنهایی که کلاهبرداری میکنند و اختلاس میکنند به چه قیمتی، چه را میدهند وجدان، عاطفه، انسان، حقیقت، عدالت، رحم، همه اینها را میدهم غذای مسموم به مردم میدهد. گیرم غذای مسموم دادی و یک پول هم گرفتی، افرادی را کشتی و یک مشت پول گرفتی، خیلی باید مواظب باشیم که صد.. چند بود؟ بله صد، صد شتر همراه با پارچه اعلای مصری و همراه با… بگویید… ده هزار مثقال طلا. گفت: این شوهر به درد من نمیخورد. درس حضرت زهرا اینهاست. شهادت حضرت زهرا میپرسیم که زهرا چه … انتخاب شوهر، یک کسی به کسی گفت: میخواستی زمان حضرت علی باشی؟ گفت: آره، گفت: آن زمان هلی کوپتر نمیدیدی، هواپیما نمیدیدی، کشتی نمیدیدی، مترو نمیدیدی، فرودگاه نمیدیدی، کامپیوتر نمیدیدی، گفت: این همه را نمیدیدم، ولی علی را میدیدم!
یک آقایی آمد دکان خربزه فروشی گفت: یک خربزه بدهید. خربزه فروش یک خربزه بی مزه برداشت و گذاشت در ترازو و برای آقا کشید، گفت: آقا این را نمیخواهم. آن یکی را بدهم، گفت: نه، آخر آقا گفت: ببین، آن را بده. خربزه فروش دید این آیت الله عجب خربزه شناس است، در صد تا خربزه گفت: آنچه از همه شیرینتر است… گفت: حضرت آیت الله شما خربزه شناس هم هستی؟ گفت: من همه چیز را میشناسم، تو را نمیشناسم که صبح تا شب پشت سر من نماز میخوانی و حالا در خربزه کلاه سر من میگذاری، من تو را نمیشناسم.
4- رابطه حضرت زهرا با حضرت علی علیهمااسلام
روایت داریم از روزی که من همسر علی شدم، نه من علی را غضبناک کردم و نه علی مرا غضبناک کرد. یکبار حضرت زهرا آمد، این قصه تسبیح را برای شما بگویم. حضرت زهرا نزد پدرش آمد و گفت: من چهار تا بچه دارم، امام حسن و امام حسین، زینب کبری و کلثوم، شوهرم دائم در جبهههاست و زنهای مدینه نزد من میآیند درس یاد بگیرند و آموزش زنها هست، چهار تا بچه دارم، شوهرم جبهه هست، یک کسی بیاید در خانه به من کمک کند. پیغمبر فرمود: ثواب خانه داری به قدری است که حیفم میآید محروم شوی. یک بچهای بود تیزهوش و باسواد، به پدرش گفت: بابا جان یک لیوان آب بده، پدرش هم یک لیوان آب داد. [این لیوان را من قایم میکنم بخاطر اینکه یکبار تلویزیون هوس میکند این فیلم مرا ماه رمضان پخش کند، آنوقت همه مردم میگویند: قرائتی آب خورد. باید مواظب اینها باشم. دستمال کاغذی را هم جعبهاش را نمی گذاریم چون اگر بگذاریم میگویند: قرائتی از این کارخانه تبلیغ کرد.] باید حواسم جمع باشد. معلمی خیلی فن است. من یک کتابی نوشتم «مهارتهای معلمی» چون پنجاه سال هست معلم هستم و چهل سال در تلویزیون بودم و تجربه زیاد دارم. پریروز نزد وزیر آموزش و پرورش رفتم و گفتم: یک تیمی تشکیل بدهیم کسانی که بالای سی چهل سال است معلمی کردند و موفق بودند، تجربههایشان را بدهند و یک آموزش ویدئو کنفرانسی بگذاریم و یک آموزش ضمن خدمت که لااقل اطلاعاتی که داریم القاء بدهیم. چون این اطلاعات میپرد. فراموش میکنیم.
یک بچهای به پدرش گفت: آب بده، پدر هم آب داد و مردم به بچهها گفتند: تو خجالت نکشیدی به پدرت گفتی: آب بده، تو باید به پدرت آب بدهی. به پدرت گفتی به تو آب بدهد؟ گفت: آب دادن به قدری ثواب دارد که من بخاطر اینکه پدرم به آن ثواب برسد گفتم: بابا جان تو ظرف آبش را بریز. فاطمه زهرا گفت: چهار تا بچه دارم، شوهرم جبهه است، آموزش زنها هم هست، یک کلفتی، خانمی، کنیزی بیاید کمک من کند. فرمود: خانهداری به قدری ثواب دارد که حیفم میآید از آن اجرها و ثوابها محروم باشم ولی شما 34 بار الله اکبر بگو. 33 بار الحمدلله بگو، 33 بار سبحان الله بگو، تسبیحات حضرت زهرا که معروف است. معنایش هم این است که فاطمه جان، تو نگو دختر پیغمبر هستم و باید یک عده حتماً کمک من کنند. دختر پیغمبر هستی با باقیها… الآن شرایط ما و سیستم زندگی ما خیلی جاها با اسلام فرق دارد. ما شرقی و غربی نیستیم اما مسلمان درست و حسابی هم نیستیم. خیلی فاصله داریم. امیرالمؤمنین و قنبر غلامش رفتند دو تا پیراهن خریدند، یکی گرانتر و یکی ارزانتر، آن گرانتر شیک بود، حضرت علی گفت: قنبر، تو این را بپوش! گفت: آقا من غلام هستم. شما مولای من هستی. فرمود: تو غلام هستی ولی جوان هستی، جوان دلش میخواهد شیک پوش باشد. چون جوان دلش میخواهد شیک بپوشد. شیک را تو بپوش. این توجه به اینکه غرایض جوانی خیلی مهم است و حرفهای ساده است و علمی نیست اما عملی است و دنیا در همین حرفها گیر است.
5- ایمان، ملاک و معیار الهی است، نه فقر و غنی
پیغمبر با جمعی نشسته بودند، یک نابینا چشمهایش بسته بود. عصا زنان وارد شد گفت: یا محمد، محمد ای محمد قرآن به من یاد بده! یک نفر در جلسه عبوس کرد. جلسه دانه درشتها و پولدارها بودند، این نابینا نمیدانست چه کسی هست و عبوس کرد، یک سوره نازل شد به نام سوره عبس و تولی، «عَبَس» عبوس کرد، اخم کرد؟ «عَبَسَ وَ تَوَلَّى، أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى» یک نابینا که آمد عبوس کردی؟ به پولدار خندیدی؟ فقیر آمد ناراحت شدی؟ تو چه میدانی شاید رضای خدا در قرآن خواندن برای نابینا است. ده آیه در سوره عبس و تولی، خدا ده آیه را به رگبار میبندد کسی که برخورد دوگانه داشته باشد، یعنی پولدار را تحویل بگیرد و فقیر را تحویل نگیرد.
اگر مهمانی بود و همه پولدارها بودند، این مهمانی را گفتند: شرکت نکنید، حضرت امیر به نمایندهاش نامه نوشت که شما نماینده امیرالمؤمنین هستی، شنیدم در یک مهمانی رفتی که همه پولدارها بودند و فقیرها نبودند. بسیار کار غلطی کردی. یک سؤال، این عثمان بن حنیف که رفته در جلسه پولدارها کباب خورده و حضرت علی نامه مینویسد تو نماینده من هستی چرا این غذا را خوردی؟ این هزار و چهارصد سال است آبرو ندارد. یعنی تا میگویند: عثمان بن حنیف، میگویند: همان کسی که سر سفره پولدارها رفت. سؤال این است که آیا درست است حضرت علی آبروی یک نفر را بریزد؟ جواب: در نظام باید حق و باطل روشن باشد. نماینده امیرالمؤمنین نباید اشرافی زندگی کند ولو آبرویش بریزد. یعنی امیرالمؤمنین(ع) آبروی عثمان بن حنیف را برد برای اینکه یک کار غلطی کرده بود. باید جلوی کار غلط را گرفت.
یک بنده خدای دیگر مهمانی میدهد، فقرا را دعوت کرد. حضرت فرمود: غلط کردی. گفت: آقا من چه خاکی بر سرم کنم؟ پولدارها غلط کردیم، فقیرها را غلط کردیم. فرمود: یک فقیر و یک پولدار، با هم. چون فقرا هم که دور هم نشستند میبینند اوه همه فقیر هستند. میگویند: لابد حاجی آقا یک روزهای خورده و میخواهد به فقرا کفاره بدهد. هرکس یک روزه بخورد باید به شصت فقیر غذا بدهد این معلوم میشود این آقا دو سه روزه خورده و حالا کفاره به ما داد. یعنی یک طور نباشد که احساس کند این برای فقیرهاست و این برای پولدارهاست. مخلوط باشد.
6- مردمیبودن رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم
پیغمبر ما وقتی با مردم مینشست، طوری مینشست که هرکس نگاه میکرد نمیفهمید کدام یک پیغمبر است. میپرسید: «ایکم رسول الله» کدام یک پیغمبر هستید؟ الآن در ادارههای ما اتاقها درست تنظیم شده است؟ اتاق وزیر شصت متر، معاونش 45 متر، اتاق مدیر کل 35 متر، اتاق معاونش 25 متر، یعنی همینطور مساحت اتاقها براساس شخصیتهاست. هر اتاقی مراجعه بیشتر می شود باید آن اتاق بزرگتر باشد. ممکن است من رئیس هستم بیست نفر به من مراجعه میکنند، معاون من سی نفر، پس باید اتاق بزرگ برای معاون من باشد. در تقسیم اتاق ما درست عمل نکردیم.
عید قربان بود کسی به من زنگ زد، آقای قرائتی عید قربان است میخواهم گوسفند بکشم، دعای قربانی چیست؟ در تلفن برای من بخوان. گفتم: دعای قربانی این است که کبابیهایش را در یخچال برای خودت نگذاری. (خنده حضار) دعای دومش این است که سیراب و شیردانش را هم برای فردا عصرت نگذاری. جگرش را هم برای صبحت نگذاری. قربانی یعنی قربتاً الی الله، یعنی گوشتی که کشتی همه را یکسان کن، نیم کیلو نیم کیلو، یک کیلو، یک کیلو، کمتر، بیشتر همه را یکجور، کنار کوچه بایست هرکس آمد به او بده. این قربانی است! اینکه این را به شوهرخواهرم بده چون دوستش دارم. این را به برادرزنم بده چون دوستش دارم. این را به رفیقم بده چون همکارم است. سیراب و شیردان هم برای خودمان، کجایش قربانی شد؟ این همه قربان شکمت شد. کجایش قربانی شد؟ قربانی یعنی هیچی دیگر رویش نباشد. شما اگر میخواهی نماز بخوانی، صف اول بایستی، چرا؟ بگویی این صف اول را نشانم بده. نمازت باطل است. اول وقت نماز بگویی که بگویند: ایشان اول وقت نماز بخواند. باز نمازت باطل است. چون نماز خواندی که مردم بگویند: ایشان نمازش را اول وقت میخواند. در نماز مردم هرچه میخواهند بگویند، بگویند. الله اکبر! هرکس هرچه میخواهد بگوید، بگوید. مکان برای غیر خدا باشد باطل است. زمان برای غیر خدا باشد باطل است. قیافه به خودت بگیری، یک چادر سبز، یک عبای سبز، گردن کج کنی، یک قیافهای بگیری که مثلاً من جزء اولیای خدا هستم. قیافهات برای غیر خدا باشد کل نماز باطل است. یک کلمه واجب هم برای غیر خدا بگویی نماز باطل است. یک مستحب هم برای غیر خدا بگویی نماز باطل است. عجب! یعنی نماز مثل توپ فوتبال است. یکجایش را سوراخ کنید بادش در میرود. اصلاً کل بازی لغو میشود. دیگر نمیشود بگویی آقا ما یک سوزن یک گوشه زدیم. بله یک سوزن یک گوشه زدی ولی بازی لغو شد. یکبار دیگر بگویم، نماز برای خداست ولی یکی از واجبات را برای غیر خدا باطل است. نماز برای خدا یکی از مستحبات برای غیر خدا، نماز باطل است. نماز برای خداست مکانی که میایستم برای غیر خداست، باطل است. نماز برای خداست زمانی که انجام میدهم برای غیر خداست، باطل است.
7- مردان و زنان با ایمان، الگوهای قرآنی در طول تاریخ
به هر حال یک چیزی است که انسان نیاز به الگو دارد، در الگوها هم مرد… قرآن به پیغمبر میگوید: «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهِیمَ» (مریم/41) پیغمبر تاریخ ابراهیم را برای مردم بگو، نگذار ابراهیم فراموش شود. حضرت ابراهیم(ع)، آیه دیگر هم میگوید: «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَمَ» (مریم/16) پیغمبر اسلام تاریخ مریم را هم بگو، نگذار مریم فراموش شود. مریم زن است، ولی زنی است که پیغمبر ما موظف میشود، مأمور میشود از طرف خدا که تاریخ این زن را نقل کند. ای کاش، نالههایم را به صورت ای کاش میگویم ممکن است پای تلویزیون یک نفر بنزینی باشد و با این کبریت ما آتش بگیرد. ای کاش بچههای ایران و بچههای هر منطقه مفاخر آن منطقه را میدانستند. دلم میسوزد که بچههای همشهری خودم، بچههای کاشان بلد هستند کوه هیمالیا چند متر است. ولی فیض کاشانی را نمیشناسند. فیض کاشانی دویست سیصد کتاب علمی نوشته است. امام خمینی فرمود: فیض کاشانی کتابهایی که نوشته از ورق زدنش مچ ما درد میگیرد. یک کسی که نابغه دهر است و در چند رشته تخصص و فوق تخصص دارد، بچههای کاشان او را نمیشناسند ولی کوه هیمالیا را میشناسند. این آموزش و پرورش باید خاکش عوض شود. بچههای تبریز میدانند علامه امینی و علامه طباطبایی کیه، بچههای مشهد میدانند مطهری کیست. ما باید مفاخر خودمان را بشناسیم. «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِبْراهِیمَ» بدانید مریم کیست. «وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَمَ» بدانیم مریم کیست. این سوگواریهایی که هست برای اینکه ما بدانیم زهرا که بود. فاطمیه، زهرا که بود؟
انتخاب شوهرش چه بود؟ صد شتر با پارچه اعلای مصری و ده هزار مثقال طلا، نه! علی با دست خالی آره، این یعنی دخترها در انتخاب همسر حواستان جمع باشد. چون انتخاب همسر یک مسأله زندگی نیست و در تاریخ اثر دارد. بچه در نسل هم اثر دارد. حضرت امیر بعد از شهادت زهرا فرمود: میخواهم یک زن بگیرم منتهی زنی بگیرم که بچهاش شجاع باشد. مشورت کرد، گفتند: فلان قبیله زنهای شجاعی دارند. رفت مادر ابالفضل را گرفت که ابالفضل بچه حضرت علی است. یعنی حضرت امیر وقتی میخواهد زن بگیرد فکر شجاعت بچهاش هست. الآن در کتابهای دخترهای دبیرستانی عواملی که بچه رشد میکند، عواملی که بچه سقط میکند، بچه ترسو میشود، بچه شجاع میشود، من نمیدانم شاید هم باشد، هست یا نیست؟ نیست… دختر یک چیزهایی میخواند و پسر یک چیزهایی میخواند که بخوانیم هیچ جایی آباد نمیشود و نخوانیم هم هیچ جایی خراب نمیشود. اصلاً قطار آموزش و پرورش کج میرود. راستش را بخواهید، همین را بگویم. بعضی در آموزش و پرورش هم درست مینشینند ولی وقتی قطار کج میرود، تو این طرف بنشینی یا آن طرف بنشینی، پیراهنت را اتو کنی، سرود بگذاری … ول کن بابا… قطار کج میرود وقتی قطار کج میرود شما هر سمتی بنشینی، قطار حوزه چطور میرود؟ قطار حوزه باید فارغ التحصیلهایش به درد جامعه بخورند. هر درسی که به درد جامعه نمیخورد باید حذف شود.
آموزش و پرورش، من این را چند جا گفتم، شاید در تلویزیون گفتم، ولی اخیراً چند جا حساس شدم گفتم چون از وزیر شنیدم. وزیر آموزش و پرورش آمد گفت: روز درختکاری دیپلم آوردیم درخت بکارد این دیپلمه بیل را از این طرف دست می گرفت. هی گفتیم: پسر بیل از این طرف است، این کشور چطور میخواهد رشد کند؟ دیپلمش فلج است. آقای دکتر رهبر که یکوت رئیس دانشگاه تهران بود و بعد هم رئیس دانشگاه آزاد شد، ایشان میگفت: از فوق لیسانس کشاورزی، پرسیدیم برگ چغندر بزرگتر است یا برگ شبدر؟ گفت: نمیدانم. این آموزش و پرورش ما فلج است، دانشگاه ما فلج است. حوزه ما هم فلج است. فلج است نه اینکه بد هستند، خاکشان باید عوض شود. این خاک میوههایش همین است. یک کمیتههایی باید درست شود، یک انقلاب و نهضتی باید شود که هر علمی مفید است روی چشم، هر علمی که فایده ندارد جهت اطلاع باشد بعد، اگر وقت کردیم… خانمی که پولدار است میخواهد جهازیه بخرد، اول میگوید: چیزهای مهم را بخریم، رختخواب عروس، یخچال و چراغ گاز، اگر پول زیاد آوردیم دکورش را هم عوض میکنیم. اولیه، از قدیم گفتند، یک شعر است. میگویند: فکر نان کن که خربزه آب است! انتخاب همسر، چه چیزی تربیت کرد. پسرهایش، امام حسن و امام حسین. چه ادب بین برادرها بود.
یک فقیری نزد امام حسین آمد، سؤال کرد… گفت: شما پیش برادرم رفتی او چقدر داد؟ گفت: امام حسین صد درهم داد. امام حسین 99 تا داد. گفت: من هم میتوانم صد تا بدهم، ولی چون باید احترام برادر بزرگ را بگیرم، حالا که او صد تا داده من 99 درهم میدهم. اینها الگو است، الگو یعنی این.
خدایا توفیق 1- شناخت حق، 2- عشق به حق، 3- عمل به حق نصیب ما بفرما. روز به روز هرچه به عمر ما اضافه می کنی بر معرفت و مودت و اطاعت ما نسبت به خودت و اولیائت اضافه بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- امام عسکری علیهالسلام فرمود: ما حجّت بر مردم هستیم و چه کسی حجّت برماست؟
1) حضرت علی علیهالسلام
2) حضرت زهرا سلاماللهعلیها
3) امام هادی علیهالسلام
2- پیامبر اکرم در پاسخ به درخواست حضرت زهرا برای خدمتکار، چه کرد؟
1) آموزش تسبیحات مخصوص
2) تعیین یکی از کنیزان
3) طرد دخترش زهرا
3- خداوند در آیات اولیه سوره عبس، چه کاری را توبیخ میکند؟
1) عبوسکردن به نابینا
2) تفاوتگذاشتن میان فقیر و غنی
3) هر دو مورد
4- نامهی حضرت علیالسلام به نمایندهاش عثمان به حُنیف، دربارهی چه بود؟
1) دوری حاکمان از زندگی اشرافی
2) برقراری عدالت میان مردم
3) وظیفه حاکمان در اجرای دستورات دین
5- در سوره مریم، یادآوری زندگی چه کسی مورد تأکید قرار گرفته است؟
1) حضرت ابراهیم
2) حضرت مریم
3) هر دو مورد